و اما عشق...

زندگی

و اما عشق...

زندگی

بر پا خیز

سرخپوستی به تنهایی مشغول گردش در جنگل بود که تخم عقابی پیدا کرد .او با این تصور که آن تخم به مرغهای وحشی تعلق دارد آن را در آشیانه یک مرغ وحشی قرار داد. جوجه پس از چندی به دنیا آمد . در حالی که اطرافش تعدادی جوجه مرغ می دید ، مرغ هایی که جیک جیک میکردند و عین مرغ دانه و ارزن برمی داشتند. روزی در هنگام بهار پرنده ی جوان با صحنه بسیار زیبایی روبرو شد . پرنده ای عظیم در آسمان مشغول پرواز بود و در ارتفاع بسیار بالا با زیبایی و وقار و متانتی فوق العاده زیاد پهنه آسمان را به خود اختصاص داده بود . جوجه عقاب که در میان مرغهای وحشی بزرگ می شد پرسید « این پرنده چه نام دارد ؟!! » به او پاسخ داده شد : « نام او عقاب است ! او زیباترین پرنده از میان تمام پرندگان است ...! » عقاب کوچک قصه ی ما به این فکر کرد که پرواز با این همه وقار و متانت در آسمان پهناور به راستی که چه امتیاز بزرگی محسوب میشود.

اما از آنجایی که تصور می کرد هرگز نخواهد توانست به یک « عقاب » مبدل شود ، پرنده جوان رویای خود را به فراموشی سپرد . او تمام عمرش را با این فکر که فقط یک مرغ وحشی است سپری کرد و سر انجام با همین فکر نیز از دنیا رفت.

ابراهام لینکن (او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیسنتد)

در زیر نامه ی ابراهام لینکن به آموزگار پسرش رو می خونیم، نامه ای که دراون از معلم پسرش خواسته که درسهایی رو به پسرش بده که از اون یک انسان کامل بسازه... درسهایی که جای اونا در مدارس ما همیشه خالی بوده...



به پسرم درس بدهید


او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد.به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست.


می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش ، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی روی زمین پنج دلار بیابد.به او بیاموزید از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.


اگر میتوانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید.به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان ، به گل های درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز می کنند ، دقیق شود.


به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ، ملایم و با گردن کش ها ، تا می تواند مدارا کند. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.


به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند .


ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید . اگر می توانید به پسرم یاد بدهید در اوج گرفتاری تبسم کند. به او بیاموزید که از ریختن اشک خجالت نکشد.


به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی را تعیین کند، اما برای دل هرگز.


به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را برحق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.


در کار تدریس به پسرم ، ملایمت به خرج دهید ، اما از او یک ناز پرورده نسازید.بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.


می دانم ... توقع زیادی است، اما ببینید که چه می توانید بکنید ، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است.