و اما عشق...

زندگی

و اما عشق...

زندگی

هم راهیم و هم پاییم و هم رزمیم..برخیزیم...برخیزیم پیروزیم

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو میبره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبها پشت بیشه ها
یه پری میاد ترسون و لرزون
پاشو میزاره تو آب چشمه
شونه میکنه موی پریشون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو میبره ته اون دره
اونجا که شبها یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
میکنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره بچکه مثل یه چیکه بارون
به جای میوه اش سر یه شاخه اش بشه آویزون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو میبره از توی زندون
مثل شبپره با خودش بیرون
میبره اونجا که شب سیاه تا دم سحر
شهیدای شهر با فانوس خون جار میکشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هشیار
خوابی یا بیدار
مستیم و هشیار شهیدای شهر
خوابیم و بیدار شهیدای شهر

آخرش یه شب ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می شه خندون

 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:15 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
آقا رامین ...خوبی...؟؟
شعر زیباییه...راستش هر شعری که فرهاد خواننده اش هست کولاکه...پر از حرفه...

غمگین چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ب.ظ http://www.ghamin.blogsky.com

اگه با لینک تو لینک موافقی من و لینک کن و بگو تا منم لینکت کنم

غمگین چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:52 ب.ظ

سلام
منم لینکتون کردم
اگه می شه حرف دلشو حذف کنید و فقط بنویسید غمگین
خیلی ممنونم دوست گلم
موفق باشی بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد