آری ، آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
دانی از زندگی چه میخواهم ؟
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست
کی توان گفتنم باشد
با تو این سهمگین طوفانی
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو ، میخواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه تو آویزم
****************************
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو میاندیشم .
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم .
تو بدان این را تنها تو بدان !
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان !
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند .
اینک این من که به پای تو درافتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو !
قصه ابر هوا را تو بخوان !
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش !